انسان تلاش می کند تا در جهاد اصغر موانع بیرونی را دفع و رفع کند. از این روست که نیازمند سلاح های مختلف و عُدّه و عِدّه است تا دشمن را ارهاب کرده و بترساند و مرزهایش را در امنیت و آرامش نگه دارد.(انفال، آیه 60)
در جهاد اوسط علمی بر آن است تا بفهمد و شبهات را برطرف نماید و متشابهات را به محکمات ارجاع دهد.(آل عمران، آیه 7) در این جهاد اوسط علمی قرآن مهم ترین ابزار فهمیدن است.(فرقان، آیه 52)
در جهاد اوسط عملی انسان می خواهد حقوق همه رعایت شود و نگذارد شهوت و غضب طغیان کرده و همه فضای قلب و افئده پر از هواها و خواهش ها و حظوظ نفسانی شود، بلکه می خواهد تا با عبادت تقوایی را به دست آورد که مدیریت نفس او با روح الهی و نفس خدایی باشد که از آن به عقل یاد می کنند.(بقره، آیه 21 و آیات دیگر)
در حقیقت در جهاد اوسط علمی و عملی، که به تعبیر قرآن جهاد کبیر است، دعوا درونی است نه بیرونی، و دشمنی به نام هواهای نفسانی در این مقطع حضور دارد که دشمن ترین دشمنان است.
البته نوعی از جهاد اوسط علمی است که آن نیز همانند جهاد اصغر با دشمن بیرونی ولی از نوع جهاد علمی به جای نظامی است. اما همین نوع جهاد علمی تا در درون حل نشود نمی تواند در بیرون آثاری داشته باشد.(رعد آیه 11)
اما در جهاد اکبر ، دعوا میان دیدن و فهمیدن است. انسانی می خواهد با بهره گیری از تقوا خود را بالا بکشد و از تقوای عام و خاص به تقوای اخص برسد تا این گونه به جای میوه چینی از گفته ها و شنیده های دیگری در مرتبه علم الیقین و عین الیقین حتی در مرتبه حق الیقین بنشیند و ببیند.
در جهاد اکبر که پس از عبور از جهاد اوسط کبیر علمی و به ویژه جهاد کبیر عملی شروع می شود، انسان به سبب تقوا از علم تعلیمی مستقیم الهی برخوردار می شود؛ چون این علم الهی لدنی است، به حوزه بصر و بصیرت مرتبط است؛ زیرا علم الهی علمی دیدنی است نه دانستنی. از این رو، وقتی می گوییم خداوند عالم است یعنی بصیر و بینا است. پس چنین علمی که خداوند به تقوا به شخص متقی تعلیم می دهد(بقره، آیه 282) از مصادیق دیدنی های است نه دانستنی ها و شیندنی هایی که در علم حصولی است. این گونه است که علم حضوری شروع می شود. در اوج این دیدن ها و علم حضوری، مرتبه حق الیقین است که در آیه 95 سوره واقعه مطرح است.
در این مرحله دیدن ها است که امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فِیها مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فِیها مُعَذَّبُونَ ؛ با بهشت چنان اند که گویى مى بینندش و غرق نعمتهایش هستند، و با دوزخ چنانند که گویى مى بینندش و به عذاب آن گرفتارند.(نهج البلاغه، خطبه متقین؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 10، ص 133) شخص متقی از مرحله? «کأنّ» شروع کرده و تا بالاترین مرحله «أنّ» پیش می رود چنان که خود حضرت فرمود: «مَا کُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ؛ پروردگاری که نبینم نمی پرسم».(کافی، ج 1، ص 98)